متوکل خلیفه مستبد عباسی برای تهدید حضرت هادی (علیهالسلام)
او را به حضور فرا خوانده و دستور داد که هر یک از سپاهیانش
خورجین اسب خود را از خاک قرمز پر کند و در محل معینی روی هم بریزند.
سپاهیان که بیش از نود هزار نفر بودند فرمان را اجرا کرده
و به سبب انباشته شدن خاکها روی هم، تپه ی بزرگی ایجاد شد.
آنگاه سربازان متوکل در بهترین حالت آرایش نظامی، در حالیکه غرق در
لباس جنگی و اسلحه بودند قرار گرفتند
و چون متوکل، حضرت هادی (علیهالسلام) را با خود بر بالای آن تپه برد ،
در برابر او به صورت با شکوهی رژه رفتند.
هدف او این بود که ترسی شدید در دل آن حضرت افکند
و خیال شورش و خروج بر خلیفه را از سر امام (علیهالسلام) خارج سازد !!
امام هادی (علیهالسلام) با کمال آرامش فرمودند :
«آیا تو نیز میخواهی لشگر ما را مشاهده نمایی؟»
متوکل با تمسخر گفت:
«آری.» ناگاه امام (علیهالسلام) دعایی خواند و در یک لحظه متوکل
میان آسمان و زمین را پر از فرشتگان غرق در اسلحه دید.
او از مشاهدهی هیبت لشگر ملکوتی امام (علیهالسلام) از ترس بیهوش شد
و بر زمین افتاد.
مدتی بعد که متوکل به هوش آمد حضرت به او فرمود:
«ما در امور زودگذر دنیا با شما رقابتی نداریم بلکه ما به امر آخرت پرداخته ایم،
بنابراین در مورد ما گمان شورش و خروج بر ضد خود نکن.» [1] .
پی نوشت ها:
[1] کشف الغمه، ج 2، ص 395 - بحارالانوار، ج 50، ص 155.
منبع: کرامات و مقامات عرفانی امام هادی؛ سید علی حسینی قمی؛
نبوغ چاپ اول اردیبهشت 1381.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0